Fatemezahra - کانالها

― آرزو می کردم که درجشن میلادت تک ستاره آسمان چشمانت باشم تا در آغوشت طولانی ترین شبم را تقدیمت کنم و درکلبه انتظارت بوسه هایم را میهمانت..

― کی می رسد آن صبح که من صدایت بزنم تو بگویی جانا..

― چه شد در من نمی دانم فقط دیدم پریشانم فقط یک لحظه فهمیدم که خیلی دوستت دارم …..

― صبح خورشید نگاهت به سرش خواب ندارد؟ پس بیا خوب نگهم کن که دلم تاب ندارد..

― عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی..

― تو؛ تمنای من یار من و جان منی پس بمان تا که نمانم به تمنای کسی.. مولانا..

― من کجا؟ باران کجا؟ باران کجا و راه بی پایان کجا؟ آه… این دل دل زدن تا منزل جانان کجا؟ هر چه کویت دور تر دلتنگ تر مشتاق تر در طریق عشق بازا..

― من در رودخانه عشقت اروم و اهسته قایقم را میراندم قافل از این که پایان این روز زیبا به ابشاری سهمگین ختم میشود..نگران نیستم. حتی اگر از ای..

― لبخند تو همه آن چیزی است که برای باقی عمرم آرزوی دارم ببینم. موقع فوت کردن شمع ها، آرزوهای من را هم آرزو کن، تولدت مبارک مهربون!..

― چه جمع عاشقانه ای ست هر شب! حضور من وتو و آتشی که در درونم به پاست..

― دو قدم مانده به خندیدن برگ یک نفس مانده به ذوق گل سرخ چشم در چشم بهاری دیگر تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان یک سبد عاطفه دارم همه ارز..

― یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال حلول سال نو و بهار پرطراوت را که نشانه ق..

― تو که عینی منی عید منی عیددت مبارک تو که هموطنی پاره ی تنی عیدت مبارک عیدت مبارک عیدت مباررررررک..

― این بار می خواهم هفت سین عید را با یاد تو بچینم سمنو به یاد شیرینی لبخندت سایه دانه به رنگ چشم هایت سرکه با یاد ترشی مهربانیت سیب با یاد..

― در شکفتن جشن نوروز برایت در همه سال سر سبزی جاودان و شادی اندیشه ای پویا و آزادی و برخورداری از همه نعمت های خدادادی آرزومندم. سال نو مب..

― لیست کارهای خانه تکانی سال نو: چیدن عشق در طاقچه پاک کردن غم گذشته خرید شادی و محبت دور ریختن کینه سبز کردن مهر..

― چه افسانه ی زیبایی... زیباتر از واقعیت... راستی مگر هر شخصی احساس نمی کند که نخستین روز بهار گویی نخستین روز آفرینش است؟ نوروز مبارک..

― باز عالم و آدم و پوسیده گان خزان و زمستان خندان و شتابان به استقبال بهار می روند تا اندوه زمستان را به فراموشی سپارند و کابوس غم را در زی..

― سال نو می شود، زمین نفسی دوباره می کشد، برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند پرنده های خسته بر می گردند و در این رویش سبز دوباره... ..

― شاید امسال دست در دست بهار آمدی... در را باز می گذارم اگر لحظه تحویل خواب ماندم، بیا داخل، کسی نیست ؛ بیدارم کن!..