کوچولوها - کانالها

― ما کودکانی شیرین زبانیم تنها و با هم کتاب می خوانیم ما در دبستان شادیم و خندان چون گل که دارد جا در گلستان..

― حسنی یه باغبون بود، غذاش پنیر و نون بود نشسته بود توی باغ، همسایه بود با کلاغ کلاغه ناقلا بود، کلاغ نگو بلا بود حسنی که داشت غذا می خورد..

― با صدای او پدر می پرد از خواب ناز می رود سوی حیاط باز می خواند نماز این خروس مهربان دوست زیبای ماست مادرم می گوید او ساعت با..

― یک قطرۀ باران روی گلی افتاد چشمان گل وا شد، باران سلامش داد در قطرۀ باران گل عکس خود را دید بر غنچه زد بوسه، غنچه به او خندید وقتی زمین ..

― بچه ها ما همه شاد و خندانیم گل ها و غنچه های باغ ایرانیم باهم که باشیم، دنیا چه زیباست چشمۀ روشنی، خورشید تابان رقص موج و نسیم، آواز با..

― حسنی کجاست؟ تو باغچه، علف ها رو درمیاره باباش می خواد تو باغچه سبزه و گل بکاره بابای حسن تند و تند بیل می زنه توی خاک سنگ ها رو درمیاره ب..

― کی بود کی بود کجا بود؟ یک گرگ دم سیاه بود دنبال بزغاله ها، تو شهر قصه ها بود حسنی خبر داد: آی گرگ! بزبزقندی شنید، دوید و با دو شاخش با آقا ..

― خیاط ما، اوستا رضا، کار می کنه برای ما نخ توی سوزن می کنه شروع به دوختن می کنه تیک تاک چرخ خیاطی می شه با خنده هاش قاطی..

― آروم آروم می باره، از آسمون ستاره یواش یواش شب میاد، پاشو زمین می زاره شب که میاد آسمون سیاه و تاریک می شه سایه های درخت ها انگ..

― تاج او رنگ انار بال او رنگین کمان می نشیند صبح زود بر لب ایوان ما بال بر هم می زند قوقولی سر می دهد قوقولی قوهای او خواب را ب..

― اتل متل توتوله کجاست حسن کوچوله؟ یه کار تازه دارم می خوام نهال بکارم اونوقت می شه یه درخت زیرش می ذارم یه تخت زیر سایه اش می شینم ..

― خنده، خنده، خنده دنیای ما بچه ها وای که چقدر قشنگه مثل گل های زیبا خندون و رنگارنگه بچه ها خوشحال باشید قاصدک از راه رسید میریم به کوه و ..

― دویدم و دویدم، به سبزه ها رسیدم رو فرش سبز سبزه، گل قشنگی دیدم کنار گل نشستم، نفس زنان و خسته دیدم که روی آن گل شاپرکی نشسته..

― کفاش پیر مهربون صبح که می شه میاد بیرون کلیدو پیدا می کنه مغازه رو وا می کنه..

― سپیده زد سپیده وقت سحر رسیده خاموش شده ستاره صبح آمده دوباره خروس پر طلایی با پاهای حنایی..

― گنجشک کوچولو باز از تو لونه اومده بیرون، می خواد بخونه اگه بخونه اونقده بد نیست اما خوندنو خیلی بلد نیست..

― او به ما نزدیک است، مثل یادی شیرین مهربان با دل هاست، مثل باران به زمین دوست دارد همه را، او به یک اندازه یاد او در دل هاست، یک هوای تازه..

― اومد دوباره یک صبح زیبا روز قشنگی برای گل ها آفتاب می تابه تو باغ و بیشه گل ها می خندن مثل همیشه..

― تو کوچه های شهرمون می پیچه گلبانگ اذون داره صدامون می زنه خدای خوب و مهربون تو آسمون بندگی یکی چشم انتظار ماست آرامش دلامون از بودن با ی..

― یه روز گرم تابستون حسن نشست تو ایوون هوا گرم و آفتاب بود مامان تو خونه خواب بود..