دربهاران لاف بهارا میزنیم
چون چشمه ساران سنگ خارا میزنیم
گرمدعی حسرت بگیرد بردلش
یاروغارش را درکنارا میزنیم
دربهاران گرنباشی سرسبز،سنگ
برچهرونگارت جام دارا میزنیم
چون نسیم وصل یاران،خوش آمدی
بردستان تو، دست یارا میزنیم
گربگذرد این روزها، این روزها
هزاران قلم خط طاها میزنیم