استوری پنجشنبه تلخ می گفت شرح ماجراها را گزیده
لب های زینب روی رگ های بریده
وقت وداع آمد، وداع جان چه سخت است
بر خواهر تو صبر در هجران چه سخت است
باید تو را با کشته ها تنها گذارد
جسم تو را بر خاک صحرا وا گذارد