به من بگو بی وفا حالا یار که هستی
خزان عمرم رسید نو بهار که هستی
می خوام برم دور دورا دلم طاقت نداره
دست غم تو داره روزهام و می شماره
می دونی دل اسیره اسیره تا بمیره
می دونی بدون تو دلم طاقت نگیره
می دونی دل تنگ تو نموده آهنگ تو
ولی بیهوده جوید بسی بیهوده پوید