شعر کودک - هشتگ ها

― سلام گل های زیبا ای بچه های دانا این قصه رو بخونید نتیجه شو بدونید یه روز که در وا میشه، مامان جون وارد می شه در دست داره دو قلک واسه ا..

― زنبوره نیش داره ویز ویز ویز یه نیش تیز داره تیز تیز تیز بزبزک شاخ داره شاخ شاخ شاخ میجنگه با دشمن آخ آخ آخ ببر و شیر و پلنگ توو میدون ..

― قسمتی از متن : لای لالایی گل لالا ♬♫♪ مهتاب اومده بالا ♬♫♪ ♬♫♪ موقعه خوابه حالا ♬♫♪ لای لالایی گل نی نی خواب های خوب ببینی ♬♫♪ رو..

― عروسک خوشگل من بشین کنار دل من شب شد لالا کن شب شد لالا کن دختر ناز و خوب من نازنین محبوب من شب شد لالا کن شب شد لالا کن سر شبی عروسک من ..

― شعرهای کودکانه کتاب من یار مهربانم دانا و خوش زبانم گویم سخن فراوان با آنکه بی زبانم پندت دهم فراوان من یار پند دانم من دوستی هنرمند ب..

― کلاغه میگه قار قار صبح شده وقته ناهار گنجشکه میگه جیک جیک پلو خوری با ته دیگ مامانی ناهار چی داریم کوفته نخود چی داریم یادم رفته یه چیز..

― آهویی دارم خوشگله فرار کرده زدستم دوریش برایم مشکله کاشکی اونو می بستم ********** آهویی دارم خوشگله فرار کرده زدستم دوریش برایم مشکله کاشکی ..

― شعرهای کودکانه خانواده مامان جون من چه مهربونه دوسش دارم خیلی زیاد خودش می دونه یه شاخه گل هدیه ی ماست برای مادر اونکه به فکر بچه هاست ا..

― شعر کودکانه بهداشت ای بچه بی دندون نرو سراغ قندون کمتر بخور شیرینی شب خواب بد می بینی خواب یه کرم گنده که دندوناتو خورده ( 2 ) زود باش بر..

― جوجه جوجه طلائی نوکت سرخ و حنائی تخم خود را شکستی چگونه بیرون جستی گفتا جایم تنگ بود دیوارش از سنگ بود نه پنجره نه در د..

― اتل متل یه مورچه قدم می زد تو کوچه اومد یه کفش ولگرد پای اونا لگد کرد مورچه ی پا شکسته راه نمی ره نشسته پاشا با برگی بست..

― یه پرنده دوست داره آسمون آبی باشه روزای خوب خدا صاف و آفتابی باشه یه پرنده دوست داره خوب و مهربون باشه شب پیش ستاره ها ..

― شروع هر کار خوب با نام و یاد خداست همان خدای زیبا که داد به ما این کلاس بارون میاد ریز ریز تو دشت پاک و تمیز سلام من به شما ..

― آرزو میکردم که در جشن میلادت تک ستاره آسمان چشمانت باشم تا در آغوشت طولانی ترین شبم را تقدیمت کنم و در کلبه انتظارت بوسه هایم را میهمانت ..

― می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که پدر تنها قهرمان بود عشق، تنها در آغوش مادر خلاصه می شد بالاترین نقطه ی زمین شانه های پدر بو..

― گاهی ” دلت ” … از سن و سالت می گیرد … !!! می خواهی ” کودک ” باشی …..! کودکی که … به هر بهانه ای … به ” آغوش ” غم خواری …… پناه می برد !!! و ..

― مثل شربت های _ تلخ _ کودکی هایم شدی.. ناگوارایی ولی، من را مداوا می کنی..!..

― کودک که بودم؛ گمان می کردم سردتر از بستنی چیزی وجود ندارد حال که فکر می کنم میبینم سرد تر از بستنی، قلب آدم هایی ست که تا می فهمند دوست شا..

― ای کاش بچه بودم که اگه دلمو میشکوندن با یه بوسه همه چی یادم می رفت..

― خاطرات دوران کودکی مانند خواب و رویاست رویایی که اگر چه دور است اما حقیقت جدایی ناپذیر زندگی ماست..