گر با دگران سحر کنی وای بر من
از کوی دگر گذر کنی وای بر من!! چه آشوبی شوم هر دم که دل میبری از هر کس
چه جنجالی به پا کردی تو در این قلب دلواپس
انفرادی شده سلول به سلول تنم خود من
در خود من در خود من زندانیست... انفزادی همه شب من به خیابون میزنم
خسته از حال و هوایی که به این ویرانیست