بی خبرم از تو و من تاب ندارم بعد تو خود را به که باید بسپارم از دل من کم نشده مهر تو ماهم دلبر من غیر تو دل یار نخواهد مست و خراب عطر گیسوی توام عاشق تاب و گره موی توام رفتی و یک روز دلم بند نشد بعد تو این بغض که لبخند نشد